نیوتون اگر جاذبه را می فهمید ....معشوقه اش در دفتر خا طراتش نمی نوشت اشک هایمان هم بر زمین می ریخت ولی تو سیب را انتخاب کردی...

شهیک نفر...یک جایی...تموم رویاهاش لبخند توست...احساس می کنه زندگی واقعا با ارزشه پس هروقت احساس تنهایی کردی....این حقیقت رو فراموش نکن.....یک نفریک جایی درحال فکر کردن به توست.....

چیه روزگار دلت برای منت کشی هایم تنگ شده،ولی من اشتباه گذشته رو تکرار نمی کنم،آخر با سختی هات پوست انداختم،پوستی از جنس بی معرفتی های خودت......

مثل ماهی

ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﮔﻠﻲ.......جدا ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﻞ ﺩﻳﮕﻪ........ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﻲ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ.....کهﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﺪﺍ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻲ ﻣﻴﺮﻩ

مثل سیگار

سیگارم دستمه ومن به دود آن خیره شدم آخر تمام لحظات باتو بودن را در سرفه هایی که با اون دود خارج می شود حبس کردم..... چقدر من احمق بودم که نمی دانستم که عاقبت مثل این سیگار خواهم سوخت...