پا برهنه، تاکجا دویده‌ای که

اینهمه گل،

شکفته‌است…؟!

 

در اینجا،

کوهی است که گم شده

بی آنکه تورا

دیده باشد

 

 

باران که می‌بارد،

تمام کوچه‌های شهر،

پر از فریاد من است که می‌گویم:

من تنها نیستم ….

تنها منتظرم !تنها!

 

برو بانو!

بگذار بیدار شوم

باید بروم…

خیال تورا به دوش کشیدن، خرج دارد!