دریک آشنایی دوستانه ماباهم دست دادیم !!توفقط....دست دادی ...و...من ....همه چیز از دست دادم........
+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 3:9 PM توسط maryam
|
باز باران، بی ترانه، بی هوای عاشقانه، بی نوای عارفانه، درسکوت ظالمانه، خسته از مکر زمانه، غافل از حتی رفاقت، حاله ای ازعشق ونفرت، اشکهایی طبق عادت، قطرهایی بی طراوت، روی دوش آدمیت، میخورد بربام خانه…
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 3:20 PM توسط maryam
|
دوست دارم هایت را نگه دار من جانم را برای آنها کنار گذاشته ام..
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 1:24 AM توسط maryam
|
باز تو را در طلاتم نتها گم کرده ام...بی تو این روزها ...غریب می نوازد دلم...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲ ساعت 1:5 AM توسط maryam
|
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 2:59 PM توسط maryam
|
کورباش بانو...نگاه که میکنی ؛می گویند:نخ داد....عبوس باش بانو....لبخند که میزنی؛ می گویند پا داد....لال باش بانو...زندگی براتو آسان نیست...اما....توصبورباش بانو....که بر زنانگیت می افزاید...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 2:39 PM توسط maryam
|
تنهایی رو دوست دارم......
بی دعوت میاید....
بی منت می ماند.....
وبی خبرنمی رود....
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 3:56 PM توسط maryam
|
از ما که گذشت...ولی اگه خواستی با دیگری بپری موقتی بودنت را گوشزد کن....تا از همون اولی فکری برای جای خالیت بکنه...
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 3:50 PM توسط maryam
|
سلام این وب مال یه دختره که از جو عاشقی به علت جدایی از عزیزش خودشو از وجود خارجی دراین زمین خاکی محروم کرده . . . . . . . . . . ﻣﻘﺼﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﯿﭻ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺳﺖِ ﮐﻢ ﺗﺸﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﺯﺩﯼ ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﺻﻞ ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﺗﻮ ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﮑﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﺦ ﻧﻤﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.............